باران تنهایی

«باتب تنهایی جانکاه خویش زیرباران می سپارم راه خویش»

باران تنهایی

«باتب تنهایی جانکاه خویش زیرباران می سپارم راه خویش»

اوممم جلام وباگم اومدم دوباله ا چیزی بمیسم توت 

خوب چی بمیسم؟  

اووم مسافرت شمال!!صبحه زود ک از بیخوابی دیشبش داشتم میمردم رفتم تو ماشینه عمو جان ولی بازم خوابم نبرد..با دخمل عمو آهنگ گوشیدیمو نسکافه ک من دوج دالم خوردیم...مزه ی مسافرت اصن ب زن عمو-نسکافه است 

یه جاهم تو جنگل گلستان بود آبشارو طبیعته بکری داشت منم چن تا عکس گرفتم ولی دلم میخواس بپرم تو آب یخ پایین آبشار اونم تو هوای گرممم اومم حیف ک نشد! 

شمالم ک رسیدیم رفتیم تو ی ویلا طبقه ی دوم با پنجره های رو ب دریا،ساحلشم سنگی و شیب دار..نشد برم جت اسکی حیف ولی ب جاش نصفه شبی لب پنجره تو تاریکی رو ساحله سنگی ی چی دیدم در حد تیم ملی!! 

با اینکه دلم موخواس بازم بومونیم لب دریا پاشیدیم سواره ماشین رفتیم و رفتیم همه جاده ها سرسبزو هوا ابری و سرد ، گردنه حیرانم ی شب خونه گرفتیم خوابیدیم..خعلی جایه دنجی بود 

رفتیم سمته سرعین،سرعین جزو شهراییه ک خیابوناش مغازه هاش حتی فضاش یادم میمونه چراشو نمیدونم..واس آبگرم رفتیم پارک آبی ایرانیان هم تمیز بود هم شیک بود هم آهنگ گذاشته بودن از جاهایه دیگه فک کنم بهتر بودش 

بعدم رفتیم تله اسکی برگشتنام ی ساعتی آستارا موندیم بعدشم چون تو جاده ی بین راه ماشینا همرامون نگه داشتن واسه بلال و آلوچه پدرجان به هوای بقیه نگه نداشت به جبرانش تو تالش با هم رفتیم سورتمه جنگلی 

تو راهه برگشت بازم یه شب دیگه کناره دریا موندیم تویه ویلای آشنا تو چابکسر ویلای خوشملی بود یه خونه وسط یه باغ.. 

روزه بعدشم برگشتیم سمته مشهده خودمون 

با اینکه دلم نمی خواس برم با اینکه با دخمل عمه یکم مکشل داشتیم با اینکه دلم می خواس بقیه هم بودن ولی خوش گذشت